|
با توجه به اینکه ایام ولادت پیامبر هست یه سری مباحث رو میخوام مطرح بکنم . آیا دین اسلام برحق هست ؟ شاید کسی که درخانواده یهودى یا مسیحى به دنیا اومده و تلاش خودش رو بکنه، ولی به این نتیجه برسه که مسیحیت دین برتر هست . پس او مستحق سرزنش نیست! اینکه کسى در خانواده یهودى یا مسیحى به دنیا بیاید و براساس اعتقادات آن ادیان حکم کند، دلیل بر حق بودن آن نیست. ملاک حق بودن یک دین مطابقت آن با واقع است. اصولًا در مواجه با هر مکتب و گزاره اى باید توجه کرد که آیا مطابق با واقع است اى خیر؟ بنابراین باید به دنبال ملاکها باشیم که حقانیت ادیان مختلف را شناسایى کنیم. انتخاب و گزینش دین باید با تحقیق و تأمل و تدبر در فضایى کاملًا آزاد و مستقل باشد و لازمه این امر، مطالعه و تفکر در باب مکاتب و مذاهب و ادیان گوناگون است. البته از آنجا که مشغله ذهنى انسان در این مهم جدى بوده و فرصت بررسى همه مکاتب و مذاهب و ادیان را ندارد، سعى مىکند دائره تحقیق خود را محدودتر ساخته و ادیان و مکاتب برجستهتر را در عرصه پژوهش خود وارد سازد. ولى براى آنکه بفهمیم کدام دین یا مذهب حق است و صحیح، باید آموزههایش دست کم داراى خصایص ذیل باشد: 1. از سوى خدا بودن یا وحى بودن [استناد به خدا] 2. پاسخ معقول، منطقى و موجه دادن به نیازهاى اساسى انسان و پاسخدهى به چهار پرسش اساسى: من کیستم؟ از کجا آمدهام؟ به کجا مىروم؟ براى چه آمدهام؟ 3. هدفمند بودن و در راستاى این هدف یعنى هدایت و سعادت انسان حرکت کردن. 4. داراى سه نظام اعتقادى، ارزشى و عبادى بودن. 5. هماهنگى و انسجام میان این سه نظام و در مجموع همخوان بودن با هدف و غایت اصلى دین. 6. هماهنگى با نیاز واقعى جامعه و مطابقت دانستن با سرشت و سیر جوهرى انسان. امّا براى آن که آگاه شویم یک دین یا مکتب یا مذهب واقعا چنین است و در ادعاى خود صادق با دو روش کلان مىتوان به این مهمّ اقدام کرد: الف. روش تاریخى: یعنى با رجوع به گزارشات مستند، معتبر و کافى تاریخى مىتوان فهمید که آیا مثلًا دین یا مکتب یا مذهب داراى ویژگىها و خصایصى که در فوق شمارش شد، مىباشد یا خیر؟ ب) دقت در مضامین و محتواى آموزهها: با مراجعه به آموزههایى که هر مکتبى براى خود دارد، مىتوان پى برد که آیا حق است یا نه؟ در این خصوص، معقول، منطقى موجه بودن، هماهنگى و انسجام، پاسخگویى به نیازهاى ابدى و اساسى انسان، وجود نظام اعتقادى، ارزشى و عبادى، هدفمند بودن و مطابقت داشتن با سیر و سرشت جوهرى انسان در این آموزهها بهترین روشى است که مىتواند ما را در حق بودن آن دین یا مکتب یا مذهب مدد رساند. اما اگر براساس پرسش شما، که پرسشى دقیق و از سر تامل است به موضوع نگاه کنیم. از میان ادیان موجود، کدام بر حق است؟ کدام مطابق با واقع است؟ کدام نیازهاى اساسى انسان در دو بعد اعتقادات و عمل بر طرف مى کند؟ خوشبختانه آموزه ها و دستورات ادیان، در دسترس ماست و مى توانیم به بررسى هر یک از آنها بپردازیم و سره را از ناسره تشخیص دهیم. اسلام ما را به چنین تفکرى دعوت مى کند و به ما مى گوید که فهم و درک مقدمه ایمان صحیح است. به عبارت دیگر بالا رفتن و کنار گذاردن ایمان عوامانه که صرفاً براساس تقلید است و ارزش خاصى ندارد تنها با نردبان اندیشه و تعقل میسر است. و عقل نیز حاکمى است که مى تواند درست را از نادرست تشخیص دهد. ما در این مجال، فقط براى نمونه و براساس روش دوم با بررسى عقاید و آموزه هاى مسیحیت مى پردازیم تا نشان دهیم که چقدر توجه به عقل در دین اهمیت دارد. بررسى مبانى دین مبین اسلام و همچنین ادیان دیگر فرصت و مجالى دیگر مى طلبد. در این بررسى کوتاه سه محور اساسى و مهم «خداشناسى مسیحیت» و «مسیح شناسى» و «انسان شناسى» مسحییت مورد نقد و ارزیابى قرار مى گیرد زیرا این سه آموزه اساس اندیشه مسحیت موجود است: موضوع اول: خداشناسى مسیحیت مسیحیان معتقد که خداوند موجود یگانه و در عین حال سه گانه است. این اعتقاد که از آن به تثلیث یا سه گانگى تعبیر مىشود مورد پذیرش رسمى کلیسا و پیروان آن مىباشد. آنان تصریح مىکنند که اصطلاح سه گانگى یا تثلیث هرگز در کتاب مقدس وارد نشده است ولى اشاراتى بر آن مىتوان در کتاب مقدس یافت،(1) مسیحیان به صراحت خود را موحّد مىدانند ولى در عین حال معتقد به سهگانگى ذات خداوند هستند. مقصود از سه گانگى همان خداى پدر، خداى پسر و روح القدس است. مسیحیان در طول تاریخ تلاش بسیارى کردند تا این اعتقاد متناقض را معقول جلوه داده و حتى توجیه فلسفى نمایند،(2) اما در نهایت به صراحت اقرار کردهاند که با عقل و استدلال منطقى به وجود خداى واحد مىتوان پى برد ولى سه گانگى ذات خدا (تثلیث) را تنها از طریق مکاشفه الهى مىتوان درک کرد و عقل رهى به درک تثلیث ندارد،(3) آنان به صراحت گفتهاند که «باید اعتراف کرد که تثلیث اقدس یکى از اسرار مهم الهى است ممکن است عدهاى آن را یک معماى فکرى یا حتى ضد و نقیض بدانند»، (الهیات مسیحى، ص 88 (به هر حال مهمترین عقیده مسیحیت در باب خداشناسى یعنى تثلیث نه تنها قابل درک عقلى نیست بلکه عقل این عقیده را متناقض مىبیند. زیرا از یک سو معتقد به وحدانیت ذات خدا هستند و ذات او را غیر قابل تقسیم و منحصر به فرد مىدانند،(4) و از سوى دیگر معتقدند که الوهیت از سه شخصیت کاملًا جدا و متمایز تشکیل شده است این سه در ازلى بودن و قدرت و جلال برابرند و هر یک از آنها همه صفات الهى را برخوردار است،(5) پذیرش یگانگى ذات خدا و سه گانگى ذات خدا تناقضى آشکار است که عقل سلیم پذیراى آن نیست. به همین دلیل این اعتقاد را مسیحیان از امور ایمانى مىدانند و ایمان را در مقابل تعقل قرار مىدهند،(6) همین یک اعتقاد و مقایسه آن با توحید اسلامى، نشانگر این واقعیت است که خداوند که محور و اساس ادیان است، چگونه در این دو دین تصویر مى شود. در دین مبین اسلام، توحید با تمام معنا پذیرفته شده به گونه اى که عقل آن را به خوبى درک مى کند و در عین حال خدا موجودى، جدا و کنار از آفرینش تصور شده است.(7) موضوع دوم: مسیحشناسى در دیدگاه مسیحیت عیسى مسیح (ع) پیامبر خدا نیست بلکه خود خداست. آنان معتقدند که مسیح داراى دو ذات است ذات انسانى و ذات الهى، او واقعا خداست و در عین حال داراى بدن است، او از نظر مقام الهى با خداى پدر هم ذات و برابر است و از نظر انسانى با انسان هم ذات است ولى هیچ گناهى ندارد. از نظر الوهیت قبل از آغاز زمانها از خدا مولود گردید و از نظر انسانى از مریم باکره متولد شده عیسى دو شخص نمىباشد بلکه یک شخص و پسر خداست،(8) این عقیده به حدى اهمیت دارد که گفته شده: «تجسم خداوند عیسى مسیح، حقیقت مرکزى مسیحیت مىباشد تمامى رو بناى الهیات مسیحى بر این بنیاد قرار مىگیرد.»(9) این عقیده که از آن به «تجسّم» یا «تجسّد» تعبیر مىشود به طور آشکار متناقض است آنان خود اقرار نمودهاند که: «اعتقاد به تجسم مشکل یکى شدن خدا با انسان را پیش مىکشد یعنى ادغام شخصیت نامتناهى و سرمدى خدا با وجودى که متناهى و موقتى است» ولى در عین حال مىگویند: «هر حملهاى به الوهیت مسیح به حق به عنوان حملهاى به حقیقت مرکزى ایمان مسیحى تلقى شده است»،(10). البته آنان تلاش زیادى در معقول جلوه دادن این اعتقاد کردهاند،(11) ولى در نهایت باز اقرار کردهاند که: «ضرورتا بسیارى چیزها در مورد شخصیت مسیح کما کان تفحص ناشدنى و ما فوق فهم و درک، باقى مىمانند»،(12). مسیحیان اعتقاد به تجسّد را به نص کتاب مقدس مستند مىکنند،(13) موضوع سوم: انسانشناسى مسیحیت اعتقاد رسمى مسیحیت بر این است که آدم و حوا مرتکب گناه بزرگى شدند گناه آنان خوردن از میوه درخت معرفت نیک و بد بود،(14) خداوند آنان را از باغ عدن بیرون کرد تا مبادا از میوه درخت حیات نیز بخورند و جاودانه گردند،(15) آدم و حوا به واسطه این گناه ذاتا گناه آلود شده و گناه در نسل بشر داخل گردید و همه انسانها ذاتا گناهکار و فاسد گردیدند. مرگ بدن یکى از مجازاتهاى گناه انسان است. گناه آدم و حوا، گناه تمام افراد نسلهاى بعدى محسوب شد،(16) (17) این دیدگاه از جهات مختلف قابل نقد و بررسى است: 1. منع از درخت معرفت مقابله آشکار خدا با علم و معرفت مىباشد. 2. منع از درخت حیات، حاکى از خدایى نعوذ بالله خود خواه است، که مانع بهرهورى دیگر موجودات از زندگى ابدى است و حیات جاودانه را تنها براى خود مىخواهد. 3. گناه آدم و حوا، باعث گناهکار شدن تمامى انسانها شد و همه انسانها بواسطه گناه آدم و حوا ذاتا پلید و گناهکار گشتند یعنى همه بشریت چوب گناه آدم و حوا را مىخورند. این عقائد به وضوح مخالف عقل است چرا که عقل، دین مخالف علم، خداى خود خواه مانع کمال انسان و مجازات به واسطه گناه دیگرى را نمىپذیرد. اما در مقابل قرآن در بیانات خود موضعى کاملًا معقول گرفته است چنانکه قبلًا اشاره شد خداوند در آیات متعددى از قرآن، انسان را به علم و اندیشه و تعقّل دعوت مىکند. یکى از صفات اصلى خدا در قرآن حکمت اوست خداى قرآن خدایى است که کارهایش بر اساس علم و معرفت است خداى قرآن خدایى است که هیچ گاه ظلم نمىکند و همه کمالات و زیبائیها از آن اوست،(18) بر اساس دیدگاه قرآن هر کس مسؤول عمل خود است و هیچ کس بواسطه عمل دیگرى مجازات نمىگردد،(19) همینطور در دیدگاه اسلام انسان خلیفه الله و جانشین خداست و راه سیر و کمال براى او باز است و خداوند از طریق اعطاء عقل و ارسال انبیاء راه هدایت را براى او آشکار کرده تا او با اختیار خود در آن راه قدم گذارد. (20) در دیدگاه مسیحیت انسان ذاتا گناهکار گردید و خدا براى نجات انسان از این ذات آلوده، پسر خود عیسى (یعنى خود خدا) را جسم انسانى داد او به جاى ما جان داد، از مرگ برخاست و به سوى خداى پدر صعود کرد،(21). راه نجات تنها از طریق ایمان به عیسى (خدا) است. مرگ عیسى (ع) کفاره گناهان انسان بود وقتى انسان به عیسى به عنوان نجات دهنده ایمان آورد، روح القدس (شخصیت سوم تثلیث) او را تقدیس کرده و حیات تازه به او مىبخشد،(22) اما باید توجه داشت که به اعتقاد مسیحیت رسمى خداوند افراد خاصى را براى نجات بر مىگزیند زیرا انسان ذاتا گناهکار است و گناهکار خود نمىتواند دعوت الهى را اجابت کند،(23) لذا ایمان بخشش الهى محسوب مىشود،(24) به وضوح این تصویر از نجات به معناى نفى اراده و اختیار انسان است در حالى که قرآن ایمان و رستگارى را به اراده و اختیار انسان نسبت مىدهد،(25) منابعى که در این موضوع مفید است عبارتند از: 1. الهیات مسیحى، هنرى تیسن، ترجمه ط. میکائلیان، انتشارات حیات ابدى، تهران. این کتاب به تفصیل مجموعه عقاید مسیحیت رسمى را با استناد به آیات کتاب مقدس بیان نموده است. 2. خداوند ما عیسى مسیح، جان والوورد، مترجم مهرداد فاتحى، کلیساى جماعت ربانى، آموزشگاه کتاب مقدس این اثر به تفصیل دیدگاه مسیحیت درباره عیسى (ع) را با استناد به کتاب مقدس تبیین مىنماید. 3. کلام مسیحى، توماس میشل، مترجم حسین توفیقى، مرکز تحقیقات و مطالعات ادیان و مذاهب، قم. این کتاب به اختصار مسیحیت و عقائد آنان را براى مخاطب مسلمان بیان مىنماید (هر چند نویسنده آن تلاش نموده تا اشکالات عقائد مسیحیت را پنهان سازد) 4. درآمدى بر تاریخ و کلام مسیحیت، محمدرضا زیبایى نژاد، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، معاونت امور اساتید معارف اسلامى، قم. این اثر مسیحیت را با استناد به منابع معتبر معرفى مفیدى کرده است. 5. همینطور مطالعه «علل گرایش به مادیگرایى» استاد مطهرى به خصوص بخش «نقش کلیسا در گرایشهاى مادى» مفید است. 6. کتاب «تورات، انجیل، قرآن و علم اثر دکتر بوکاى، مترجم ذبیج الله دبیر، چاپ پنجم، انتشارات دفتر نشر فرهنگى اسلامى، 1372 در مقایسه این سه کتاب مقدس با علم بسیار مفید است. 7. ایمان دینى در اسلام و مسیحیت، محمدتقى فعّالى، کانون اندیشه جوان. کتابى مختصر و مفید در فهم ایمان از دیدگاه اسلام و مسیحیت مىباشد. ما در این پاسخ کوتاه تنها سه آموزه مسیحیت را بررسى کردیم و بررسى جامع این دین و ادیان دیگر را به خودتان وا مى گذاریم و در عین حال، اگر پرسشى داشتید. آماده پاسخگویى هستیم. اما اینکه فرمودید، «اگر به این نتیجه رسیده ایم که هر کسى بنا به وجدان» باید توجه داشته باشید که دین یعنى اعتقاد و یک سرى قوانین و دستورات براساس این اعتقاد. بنابراین، دین تنها پرستش نیست.، بلکه پرستش خدا و نوع و شیوه پرستش خدا و عمل براساس اصول پرستش نیز است. اصولًا ارسال پیامبران به همین دلیل بوده است که انسان با عقل خود خطوط کلى را درک مى کند و وجدان و فطرت او وى را به پرستش خدا رهنمون مى شود. اما پران شدى از این ادراک اولیه و کشف گنجینه هاى درونى اانسان و شیوه و روش عمل، فراتر از عقل انسان هاست و باید توسط نمایندگان الهى که همان پیامبران هستند، براى ما بازگر شوند. پىنوشت (1» کلام مسیحى، ص 73، الهیات مسیحى، صص 78 97). (2» کلام مسیحى، صص 57 78) (3» الهیات مسیحى، ص 87) (4» الهیات مسیحى، ص 87) (5» خداوند ما عیسى مسیح، صص 2 3، الهیات مسیحى، صص 98 97). (6» ایمان دینى در اسلام و مسیحیت، محمد تقى فعالى، چاپ اول، کانون اندیشه جوان، 1378، تهران (. (7» براى نمونه نگا: تفسیر المیزان. ج: 1 ص 401 399 ذیل آیه 163 سوره مبارکه بقره و ج: 6 ص: 96 90 بحثى تحت عنوان کلام در معناى توحید در قرآن ذیل آیات 86 68 سوره مبارکه مائده. توضیح اینکه ما به متن عربى ارجاع داده ایم که براى یافتن این مباحث در ترجمه فارسى به ذیل آیات مراجعه فرمایید. ( (8» الهیات مسیحى، ص 199، همینطور صص 19 94). (9» خداوند ما عیسى مسیح، ص 71). (10» خداوند ما عیسى مسیح، ص 80) (11» همان، صص 78 92) (12» همان، ص 92) (13» الهیات مسیحى، صص 90 94 و 902 214). (14» پیدایش 1: 3 7، اول تیموتائوس 13: 2 و 14) (15» پیدایش 3: 22). (16» رومیان 23: 3 و 5: 19). (17)] براى تفصیل این اعتقادات و مستندات آن از کتاب مقدس رجوع کنید به الهیات مسیحى، صص 361 188] (18» به عنوان نمونه نگاه کنید: زخرف/ 84، اعلى/ 3، اعراف/ 180، طه/ 8). (19» به عنوان نمونه انعام/ 164، نجم/ 39، نازعات/ 35). (20» به عنوان نمونه: بقره/ 30، انسان/ 3، هدایت فطرى همه بشر، شمس/ 7 8، هدایت تشریعى همه بشر، نحل/ 36 و رعد/ 7). (21» الهیات مسیحى، ص 193) (22» همان (. (23» الهیات مسیحى، ص 252) (24» همان، ص 259). (25» به عنوان نمونه نگاه کنید: بقره/ 256، انسان/ 3، یونس/ 108 |