|
اگر هدف از بعثت پیامبران اصلاح جامعه انسانى است , پس چرا این هدف عملى نشده و صفحات تاریخ بشر پر از جرائم است؟ ما هم قبول داریم که برخى از انسانها- اگر بتوانیم نام انسان را بر آنهابگذاریم- جنایاتى انجام داده اند که چهره تاریخ را سیاه و ظلمانى کرده است. اما، مهم این است که اگر تعلیمات انبیاء نبود، چه مى شد؟ و جوامع انسانى چه شکلى داشت؟ به تعبیر دیگر، براى ارزیابى خدمات پیامبران، باید وضع کنونى رابا وضعى که در صورت عدم بعثت آنها بود وجود مى آمد، مقایسه کنیم. بدون تردید، این کار، اگر چه محال نیست، ولى مشکل است. ما راههائى براى بررسى این موضوع در تاریخ گذشته و معاصر در اختیار داریم. مثلا مى توانیم از مقایسه وضع عرب درعصر جاهلیت- که فروغ تعلیمات انبیاء در آن خاموش شده بود- با وضعى که پس ازقیام پیغمبر اسلام (ص) به وجود آمد بسنجیم، و در نتیجه، اثر سازنده و وسیع قیام پیامبر راستین را به خوبى ارزیابى کنیم. آیا جهل و مظاهر مختلف آن مانند بت پرستى، خرافات، پراکندگى و تفرقه، فقر و فساد، با قیام پیامبر اسلام از محیط جزیره العرب و تا آنجا که شعاع اسلام نفوذ کرد بر چیده نشد، و علم، تمدن، توحید، اتحاد، و حرکت اقتصادى و اخلاقى جاى آن را نگرفت؟ آیا به دنبال این قیام، تمدن شکوفاى اسلامى و جنبش علمى وفرهنگى در بخش عظیمى از جهان پیدا نشد؟ تمدن و حرکتى که تمام مورخان منصف غربى به آن اعتراف کرده و آن را ریشه حرکت علمى غرب (رنسانس) شمرده اند، آیا منشاءدیگرى جز ظهور اسلام دارد؟ شک نیست که با قیام پیامبر اسلام (ص) مفاسد به کلى ریشه کن نشد، ولى مهم آن است که قبل و بعد از قیام را مورد مطالعه قرار دهیم و تفاوتها را بنگریم. و اما در تاریخ معاصر و در همین دوران که ما زندگى مى کنیم، نیز مى توانیم بررسى جالبى در این زمینه انجام دهیم، زیرا با اینکه در عصر ما علم و دانش فنى وپزشکى جهش برق آسائى کرده، و سطح درک و آگاهى انسانها در این زمینه ها بالارفته، اما این پیشرفتهاى چشمگیر، هرگز از جنایات بشر نکاسته، بلکه ابعاد آن را وسیعتر از گذشته ساخته است. قساوت و سنگدلى، کشتار افراد بیدفاع و کودکان بیگناه با سلاحهاى مخرب و بافجیعترین شکل به خاطر توسعه طلبى و یا انگیزه هاى مشابه آن، کمک به گسترش فقردر جهان از طریق مکیدن آخرین رمق ملتهاى گرسنه و غارت کردن منافع حیاتى جهان سوم، توسعه مواد مخدر و مرگ زا در شکل یک تجارت پر سود جهانى، صادرات فحشاء وانحرافات جنسى در اشکال گوناگون به عنوان یک منبع پر درآمد مادى و امثال آن، همه مظاهر ننگینى هستند از جوامع مادى که از تعلیمات پیامبران فاصله گرفته اند. و هر قدر این فاصله بیشتر مى شود، آن فجایع نیز دردناکتر مى گردد. بدون شک افراد و جامعه هائى که به تعلیمات پیامبران نزدیکترند، از این فجایع، به همان نسبت دورترند. و آنها که دورترند، به همان نسبت نزدیکترند. این موضوع نشان مى دهد که اگر عواطفى در میان انسانها وجود دارد و ارزشهاى اخلاقى- همانند گذشت، نوعدوستى، عدالت، امانت، درستکارى، محبت، رحم، جوانمردى و فداکارى در راه اهداف مقدس- دیده مى شود، نتیجه تعلیمات پیامبران در طى هزاران سال است. نهال این مفاهیم با تعلیمات آنها آبیارى شده، و اگر آنها نبودند، از این حقایق نیز خبرى نبود، و جهان چهره اى دیگر- به مراتب زشت تراز امروز- داشت. حتى آب و رنگى از اخلاق و حقوق بشر که در گوشه و کنار جوامع مادى دیده مى شود، در واقع از آثار همان تعلیمات است، هر چند به ظاهر با آنها پیوندى ندارند. به دلیل اینکه هیچگونه انگیزه مادى براى بسیارى از این ارزشها وجود ندارد، و به همین جهت نمى تواند محصول یک محیط مادى باشد. نقش پیامبران در برانداختن بت پرستى که همانند یک مرض مزمن به جان انسانها افتاده بود، قابل انکار نیست. اگر آنها نبودند، جامعه اى بر اساس توحید وجود نداشت. تاریخ به ما نشان مى دهد که هر وقت جامعه ها از تعلیمات انبیاء دورمى شدند، جوانه هاى شرک به سرعت پرورش مى یافت. کوتاه سخن اینکه گرچه دنیا نتوانسته- یا نخواسته- با الهام از تعلیمات این مردان بزرگ، مدینه فاضله اى بى ظلم و فساد و بدور از نابسامانیها بسازد، ولى به مقدار قابل ملاحظه اى از انحرافات و مفاسد و ناهنجاریها کاسته شده است. پرسشها و پاسخها، سبحانى- جعفر به نقل از سایت تبیان |