|
ناشنیدهای از ملاقات شگفت علامه جعفری با امیرالمومنین (ع) از زبان دکتر غلامعلی رجایی
این خاطره که به ظهور تجلی ولی الله اعظم حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) بر جناب علامه حکایت دارد، خاطره ای بسیار شگفت و تکان دهنده است و شاید اگر از کسی جز علامه روایت شده بود باور آن قدری دشوار می نمود از این قرار است: در صداقت گفتار و روایت مرحوم علامه جعفری هیچگونه تردیدی نیست و هرکس که از نزدیک ایشان را می شناخت و از جمله این کمترین که از سالهای آغازین جنگ تا زمان ارتحالشان توفیق حضور مکرر در محضرشان را داشتم می داند و می دانم که آنچه را می گفت و می نوشت و عمل می کرد، درست همان بود که می اندیشید و بدان اعتقاد داشت و در عمل به آن رسیده بود. استاد می فرمود در اثر این عنایت حضرت علی (ع) پس از آن به هر کتابی که در باره موضوعی خاص مانند فیزیک، شیمی، تاریخ و ... مراجعه می کنم در کمال حیرت می بینم آن موضوع را بلد هستم و انگار قبلاً آن را خوانده و دانسته ام ایشان به یکی از شاگردان نزدیک خویش که از وی خواسته بود تجلی حضرت علی (ع) را در دوران طلبگی در نجف اشرف به خود بیان کند، پس از انقلاب روحی که با شنیدن این نام مبارک به او دست داد، ضمن تایید آن خاطره که در جای خود بسیار شنیدنی است، به ملاقات دوم خود با حضرت امیر (ع) در منزل مسکونی شان در تهران چنین اشاره کردند: روزی که در کتابخانه منزل مشغول نوشتن یکی از جلدهای شرح و تفسیر نهج البلاغه بودم غرق در نوشتن بودم که ناگهان احساس کردم دستی از پشت سر بر شانه من قرار گرفت و همزمان ظاهراً صدایی شنیدم که به من می فرمود دستتان درد نکند. برای اینکه قدری به حال اولیه بازگردم از جا برخاستم و کتابهایی را که در قفسه نزدیک من بودند، بدون هدف خاصی به زمین ریختم و دوباره در قفسه چیدم تا مگر به حال عادی خود بازگردم؛ ولی آن حسّ هنوز در من بود و مرا رها نمی کرد و بدنم به شکل عادی خود باز نمی گشت. دیگر بار برای بازگشت به وضعیت عادی خود جارو را برداشته و حیاط منزل را جارو کردم تا بلکه قدری آرام شوم؛ ولی تأثیری نداشت و انگار روح من در اثر آن حادثه قصد داشت از بدن خارج شود. استاد می فرمود در اثر این عنایت حضرت علی (ع) پس از آن به هر کتابی که در باره موضوعی خاص مانند فیزیک، شیمی، تاریخ و ... مراجعه می کنم در کمال حیرت می بینم آن موضوع را بلد هستم و انگار قبلاً آن را خوانده و دانسته ام. محقق گرامی جناب آقای کریم فیضی که تألیفات ارزشمندی درباره حیات پربار علمی استاد انجام داده است در ص 87 کتاب خود دیدار با علی می نویسد: ناگهان بدون اراده قلم در دست من قرار گرفته و بدون اینکه از خود اختیاری داشته باشم، حضرت سطوری را بدست من بر صفحه کاغذ جاری کردند وقتی این خاطره را از آقا علیرضا یادگار مرحوم استاد شنیدم، به یادم آمد که حضرت ایشان در مجلد یازدهم شرح و تفسیر نهج البلاغه به کرامتی دیگر از تجلی و عنایت حضرت امیر المومنین به خود در این کتاب ارزشمند چنین اشاره می کند که به هنگام نوشتن تفسیر خطبه حالتی در من به وجود آمد که در تفسیر خطبه هفتاد آن حضرت با الفاظ معمول و متداول احساس ناتوانی خاصی می کنم؛ لذا قلم را برای لحظاتی به زمین گذاشتم و به عظمت آن بزرگ مرد مظلومی که پس از پیامبر با عظمت ترین شخصیت بشری در هستی است، اندیشیدم. ناگهان بدون اراده قلم در دست من قرار گرفته و بدون اینکه از خود اختیاری داشته باشم، حضرت سطوری را بدست من بر صفحه کاغذ جاری کردند و ... گوارا باد این تجلّی بر حضرت استاد که با نام علی در بیانات خویش نرد عشق می باخت و در آتش عشق او می گداخت. اینک که ماه خدا فرا رسیده و المنة لله که در میکده باز شده و حضرت عشق، عشاق خود را به ضیافت خاص خود فراخوانده است تا در این اوقات نورانی جانشان را آکنده از نور کند، از خدا بخواهیم هر که و هر جا و هرچه هستیم . بارالها! به حرمت و عظمت و منزلت و شأن امیر المومنین علی در نزد تو، در این ماه، شراب «بی خودی» در کام جان ما بریز و ما را از خود بی خود فرما و در دریای عظمت خودت غرق کن. آمین ». |