|
فرازهایى از زندگى عقیله بنى هاشم عبد الکریم پاکنیا سومین فرزند حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در پنجم جمادى الاولى سال پنجم هجرت در مدینه منوره چشم به جهان گشود . این نوزاد که از هر جهتبا شخصیتبزرگ على علیه السلام سازگار و زینت پدر بود «زینب» نام گرفت . مادرش پاره تن رسول الله صلى الله علیه و آله و پدرش برادر و وصى پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله بود . زینب ملقب به «ام کلثوم» که در فضاى چنین خانوادهاى رشد مىیافت، از همان نخستین روزهاى کودکى، با مشکلاتى مواجه شد که تحمل آنها براى غیر او کارى بس دشوار مىنمود . او در خردسالى با داغ رحلت جدش پیامبر صلى الله علیه و آله مواجه شده و از آغوش پر مهر و محبتحبیب خدا جدا گردید، بعد از چند ماه در شهادت جانسوز مادرش زهرا علیها السلام به سوگ نشست و بعد از شرکت در مراسم دفن مخفیانه مادر جوانش به دامان پر مهر و عطوفت على علیه السلام پناهنده شد . زینب همچنان ناظر سکوت مظلومانه پدر بود و گریههاى نیمه شبش را در کنار چاههاى غربت نظاره مىکرد تا اینکه دستشقىترین فرد عالم، محراب کوفه را با خون امیر مؤمنان علیه السلام گلگون نمود و زینب به همراه برادرانش در کنار بستر پدر، فرق شکافته او را دید و اشک فراق ریخت و شهادت پدر را شاهد بود . مدت زمان زیادى نمىگذرد که زینب در مدینه مسموم شدن برادرش امام حسن علیه السلام را تجربه کرده و در بقیع با او وداع کرد . و بالاخره در سال 60 هجرى زینب که در کوران مصیبتها آبدیده شده بود، به همراه امام حسین علیه السلام قدم در سفر کربلا مىگذارد و در فاجعه غمبار کربلا، به خون غلطیدن دهها تن از بهترین عزیزان خود را به نظاره مىنشیند . زینب کبرى علیها السلام بعد از عاشوراى خونین با صبر و استقامتى بى نظیر، پیام جاودانه حضرت ابا عبدالله علیه السلام را به جهانیان مىرساند . حضرت زینب علیها السلام بعد از واقعه کربلا و مشاهده آن همه مصائب و تحمل اسارت دوباره به مدینه مراجعت نمود و بنا به نقلى، بعد از حادثه قحطى در مدینه به همراه همسر سخاوتمند خویش، عبد الله بن جعفر طیار به منطقه شام کوچ کرد و در نیمه رجب سال 62 قمرى در همانجا وفات یافت و در «قریه رادیه دمشق» که امروزه به «زینبیه» معروف استبه خاک سپرده شد (1) . عقیله بنى هاشم، عقیله طالبیین، موثقه، عارفه، عالمه، محدثه، فاظله، کامله، و عابده آل على، که از جمله القاب زیباى زینب کبرى علیها السلام مىباشد، نشانگر شمهاى از کمالات اوست . وارث زیبایىها حضرت زینب کبرى علیها السلام دوران کودکى را در آغوش پر مهر رسالت و امامتسپرى کرده و در دامن عصمت و طهارت بالیده و به صفات والاى انسانى و فضایل و کمالات معنوى و ملکوتى آراسته گردید . از این رو، آن حضرت داراى صفات برجسته ایست که وى را از سایر بانوان عالم ممتاز مىسازد . صبر و شکیبایى، زهد و تقوى، فصاحت و بلاغت، دانش و بینش، حلم و حزم، تدبیر و سیاست، سیادت وبزرگوارى، جلالتشخصیت و عظمت روحى، پایدارى و ثبات قدم در راه هدف، قوت قلب و ارادهاى فولادین، راستى و امانتدارى، دفاع خالصانه از حق و حقیقت، حمایت از یتیمان وضعیفان، شرافت و فضیلتخانوادگى، عبادت و انقطاع از خلق، مهر و عطوفت در حد اعلاى خود، تعلیم و تربیت انسانها، پرورش فرزندان پاک و صالح، همسر دارى و خانه دارى، عزت نفس، وفادارى در عهد و پیمان، از جمله ارزندهترین صفات این شیر زن عاشورایى است که از خاندان وحى و نبوت و پنج تن آل عبا به ارث برده است . بررسى اجمالى تاریخ زندگى این بانوى با عظمت این حقیقت را نمایان مىسازد . در مورد شخصیتبرجسته عقیله بنى هاشم و فضایل و مناقب آن بانوى بزرگوار کتابها و مقالات فراوانى به رشته تحریر در آمده است، اما در بسیارى از آنها به نقش زینب کبرى علیها السلام در حماسه عاشورا پرداخته و از برکات وجودى آن حضرت از ولادت تا قبل از عاشورا کمتر سخن به میان آمده است . البته این امر شاید بدین علتباشد که زینب کبرى علیها السلام به عنوان بارزترین جلوه عفت و عصمت، در ایام نوجوانى و جوانى در پس پرده بوده و کمتر کسى مىتوانست از زندگى آن حضرت گزارش دهد . این نوشتار سعى دارد نگاهى هر چند گذرا به فرازهایى از زندگانى آن میوه نبوت و شاخسار امامت تا قبل از عاشورا داشته و آموزههاى تربیتى را از زندگى آن حضرت به مشتاقان و ارادتمندان ارائه نماید . زیرا از این راه مىتوان نسل جوان رابا بهترین الگوها واسوههاى تربیتى آشنا کرد و پیوند قلبى و عاطفى آنان را با خاندان عصمت و طهارت مستحکمتر نمود . کودک بلند نظر بطور کلى از دوران کودکى هر فرد تا حدودى مىتوان استعداد و لیاقت ذاتى او را شناخت . همچنانکه شاعر عرب مىگوید: فى المهد ینطق عن سعادة جده اثر النجابة فیه خیر مسدد «در گهواره از موقعیت والاى خود در آینده خبر مىدهد . وجود نشانههاى نجابت [و بزرگى] در آن طفل، بهترین دلیل منطقى [بر آینده درخشان او] مىباشد .» دختر والامقام على علیه السلام نیز از همان دوران کودکى شخصیت معنوى، عرفانى خود را در گفتار و رفتار خویش نشان مىداد . داستان زیر نشانگر این حقیقت است: روزى حضرت على علیه السلام زینب کبرى علیها السلام را که دختر خردسالى بود در آغوش خود نشانده و نوازش کرد . آن حضرت به وى فرمود: دخترم! بگو «یکى» . زینب علیها السلام گفت: «یکى» . سپس پدر گفت: دخترم! بگو: «دو تا» . زینب سخنى نگفت . على علیه السلام فرمود: چرا سخن نمىگویى؟ زینب علیها السلام گفت: بابا! زبانى که به گفتن «یک» آغاز سخن کرد، چگونه «دو تا» بگوید؟ ! على علیه السلام دخترک با معرفتخود را به سینه چسبانیده و او را غرق بوسه ساخت (2) . و بدین ترتیب دختر خردسال به حاضرین فهماند کسى که لب به توحید گشوده و به یگانگى پروردگار شهادت داده است، دیگر نباید براى او شریکى قائل شود . همچنین از این روایت معلوم مىشود که على علیه السلام، آن مربى کامل بشریت، در تربیت فرزندان خویش از روشهاى کار آمد تربیتى بهره مىگرفت . او در فرصتهاى مناسب و با شیوههاى متنوع به پیروان خویش مىآموخت که مهمترین نیاز کودک، رفع نیاز عاطفى است . محبت، نوازش و احترام به شخصیت کودک، نگرانىها، افسردگىها و مشکلات روحى و روانى وى را از میان برده و آنان را به زندگى آینده امیدوار مىسازد . امیر مؤمنان علیه السلام با فرزندان خود ارتباط عاطفى وکلامى برقرار کرده، حرف دل آنان را شنیده و براى سخنانشان ارزش قائل مىشد و به این وسیله روحیه اعتماد به نفس و عزت را در وجود آنان پرورش مىداد . روایتى دیگر در این زمینه نقل شده است که هم نشانگر شیوه تربیتى على علیه السلام در پرورش کودک و هم شاهدى بر کمالات والاى حضرت زینب علیها السلام مىباشد . میرزا محمد تقى سپهر در «الطراز المذهب» مىنویسد: در دوران کودکى حضرت زینب علیها السلام، پدر بزرگوارش در کنار او بود و ضمن نوازش و بذل گرمترین عواطف خود، با وى سخن مىگفت . زینب علیها السلام، دختر خردسال على علیه السلام از وى پرسید: پدر جان! آیا مرا دوست دارى؟ فرمود: آرى دخترم . زینب علیها السلام طبق آموختههاى خویش از مکتب علوى علیه السلام گفت: اى پدر! دو دوستى در یک دل جمع نمىشود، مگر اینکه دوستى دیگران نیز در جهت دوستى خدا و براى خدا باشد . راز یک رؤیا هنوز پنجسال از تولد زینب علیها السلام نگذشته بود که هنگامه رحلت پدر بزرگ گرامى اش رسول الله صلى الله علیه و آله فرا رسید . در یکى از آن روزهاى غمبار و حادثه ساز بود که زینب علیها السلام صبح زود براى تعبیر رؤیایى که شب قبل با دیدن آن پریشان شده و روحش ر آزار مىداد به کنار بستر جدش رسول اکرم صلى الله علیه و آله شتافته و عرضه داشت: اى جد بزرگوار! خواب دیدم که در اثر وزش تند بادى، هوا تاریک شد و من از وحشت آن در پشت درختبزرگى پناه گرفتم، که ناگهان آن درخت عظیم در اثر فشار باد از جاى کنده شد . خود را به درخت دیگر رساندم که شاخه همان درختبود، اما تند باد سخت آن را نیز از جاى برکنده و با خود برد . پس از آن به شاخهاى دیگر از آن درخت پناه بردم، آن هم شکست . آنگاه خود را به دو شاخه باقیمانده رساندم، اما آنها نیز یکى بعد از دیگرى در مقابل وزش توفان از من جدا شدند و من از شدت اضطراب از خواب بیدار شدم . با شنیدن سخنان دختر 5 ساله، اشک در چشمان پیامبر حلقه زد و فرمود: دخترم! اما آن درختبزرگ من هستم که از میان شما مىروم و شاخه اول آن مادرت فاطمه علیها السلام است . شاخه دوم پدرت على علیه السلام و دوتاى دیگر برادرانتحسن و حسین علیهما السلام هستند که با رفتن آنها جهان تیره و تار مىگردد (3) . در مکتب فاطمه علیها السلام حضرت زینب علیها السلام بعد از جدایى از بزرگترین حامى خاندان رسالت، در کنار مادر خود که بدنبال ارتحال جانسوز پدر و مصیبتهاى بعد از آن در بستر بیمارى افتاده بود، قرار گرفت . وى علاوه بر پرستارى از مادر، شاهد ناجوانمردانهترین حوادث تاریخ نیز بود . او یکى از کسانى است که مادرش را در ایراد خطبه دفاعیه در مسجد مدینه همراهى کرده است و از آن درسها آموخته، تجربهها اندوخته و در سینه سوختهاش همچون امانتى گرانبها و میراثى جاویدان براى نسلهاى آینده به یادگار گذاشته است . عدهاى از تاریخ نگاران و محدثین نامدار، سند خطبه فدک را از این بانوى بزرگوار نقل کردهاند . ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبین و در ذیل شرح حال عون بن عبد الله مىگوید: مادر عون، زینب عقیله، دختر على بن ابى طالب علیه السلام است، زینب همان بانویى است که ابن عباس خطبه فدک فاطمه علیها السلام را از او روایت کرده است . ابن عباس در آغاز نقل خطبه مىگوید: این خطبه را عقیله ما، زینب دختر على علیه السلام براى ما روایت کرد . همچنین شیخ صدوق در «علل الشرایع» و «من لا یحضره الفقیه» ، شیخ حر عاملى در وسایل الشیعة، طبرسى در احتجاج و علامه مجلسى در بحار الانوار، در ردیف عالمانى هستند که خطبه فدک را از حضرت زینب علیها السلام نقل کردهاند . بنابر این حضرت زینب در حدود 6 سالگى، شایستگى حفظ خطبه استدلالى، عمیق و جامع مادرش فاطمه زهرا علیها السلام را داشته است و این نشانه بارزى از رشد فکرى و بلوغ اندیشه و تعقل دخترى است که در دامان عصمت و طهارت پرورش یافته است . زینب کبرى علیها السلام در آن سنین نه تنها به محتواى خطبه توجه کرد، بلکه تمام حرکات و سکنات مادر را در آن لحظات بحرانى براى الگو سازى نسل آینده به سینه تاریخ سپرد . در متن روایت آمده است: عن زید بن على علیه السلام عن عمته زینب اخت الحسین علیه السلام قالت: لما بلغ فاطمة علیها السلام اجماع ابى بکر على منعها فدک، لاثتخمارها وخرجت فى حشرة نسائها ولمة من قومها وتجر اذراعها، ما تخرم من مشیة رسول الله صلى الله علیه و آله شیئا حتى وقفت على ابى بکر . . . (4) ; زید بن على از عمهاش زینب، خواهر امام حسین علیه السلام نقل مىکند که فرمود: هنگامى که به مادرم فاطمه علیها السلام خبر رسید که ابوبکر قصد دارد او را [از ارث پدرى محروم نماید] و از فدک منع کند، آن حضرت مقنعهاش را بر سر پیچید و در میان بانوان و گروهى از قومش خارج شد، در حالى که دستهایش را مىکشید، چیزى از راه رفتن رسول خدا صلى الله علیه و آله کم نگذاشت تا در مقابل ابىبکر ایستاد . . . .» پاسدار عفت حضرت زینب علیها السلام در پاسدارى از عفت و عصمت، سر آمد دختران روزگار بود . وى با الهام از پیام آسمانى قرآن و طبق آموزههاى پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام حجاب و عفت را مانند گوهرى ارزشمند براى یک زن مسلمان مىدانست و بر این باور بود که زن هنگامى به خداى خود نزدیکتر است که خود را از معرض دید مردان بیگانه - به غیر موارد ضرورى - حفظ نماید . او از مادرش آموخته بود که: «لیس شىء خیرا للمراة من ان لا یراها الرجل ولا تراه (5) ; چیزى براى زن نیکوتر از این نیست که: مرد [نامحرم] او را نبیند و او هم مرد [نامحرم] را نبیند .» براى همین دختر جوان زهرا علیها السلام خود را کاملا از دید نامحرمان پوشیده نگاه مىداشت . یحیاى مازنى یکى از اهالى مدینه مىگوید: من در شهر مدینه و در همسایگى امیر مؤمنان على علیه السلام بودم و منزل من پهلوى منزلى بود که زینب دختر على علیه السلام در آنجا زندگى مىکرد . به خدا سوگند! هیچگاه کسى قد و قامت او را ندید و صداى او را هم نشنید . او هر گاه مىخواستبه زیارت جد بزرگوارش پیامبر خدا صلى الله علیه و آله برود، در دل شب و به همراه پدرش امیر مؤمنان علیه السلام و برادرانش حسن و حسین علیهما السلام مىرفت . على علیه السلام در مورد تشرف این گونه زینب علیها السلام به امام حسن علیه السلام مىفرمود: «اخشى ان ینظر احد الى شخص اختک زینب (6) ; بیم دارم که کسى به خواهرت زینب نگاه کند .» وصلت فرخنده حضرت زینب علیها السلام به سن ازدواج رسیده بود . از بین خواستگاران متعددى که به منزل على علیه السلام مىآمدند، تقاضاى عبدالله بن جعفر بن ابى طالب - برادر زاده على علیه السلام که از طرف خود کسى را براى خواستگارى حضرت زینب فرستاده بود، - مورد پذیرش قرار گرفت . در این وصلت فرخنده مهریه حضرت زینب مطابق با مهریه مادرش فاطمه علیها السلام یعنى 480 درهم معین گردید (7) . قبل از ازدواج، حضرت زینب به عبدالله بن جعفر گفت: اى عبدالله! من با تو به شرطى ازدواج مىکنم که اجازه دهى هر روز یکبار برادرم حسین علیه السلام را ببینم و اگر او زمانى به سفر رفت، به همراه او بروم و مانع مسافرت من نباشى . عبدالله، یادگار شجاع، بزرگوار و پارساى جعفر طیار این شرط را پذیرفت و تا آخر زندگى به آن وفادار ماند . عبدالله جعفر آن چنان کریم و فقیر نواز بودکه وى را «قطب سخا» مىگفتند، او هیچگاه مستمندى را محروم نکرد وهیچ کار نیک را به خاطر پاداش دنیوى انجام نداد (8) . هنگامى که عبدالله فهمید که سفر امام حسین علیه السلام به کربلا قطعى است، دو پسر خود عون و محمد را براى کمک به مادرشان به همراه قافله امام حسین علیه السلام روانه کرد و به حضرت زینب علیها السلام سفارش کرد که اگر جنگى پیش آمد، فرزندانش از امام حسین علیه السلام حمایت کنند . ارتباط قلبى و انس و علاقه زینب علیها السلام به برادر خود آنچنان بود که هنگامى که عبدالله بن عباس به امام حسین علیه السلام گفت: شما که به این سفر خطرناک مىروید چرا زن ها را با خود مىبرید؟ ! حضرت زینب با شنیدن این سخن سر از محمل خود برآورده و فرمود: اى پسر عباس! آیا مىخواهى بین من و برادرم جدایى بیندازى؟ ! هرگز من از او جدا نخواهم شد (9) . امام حسین علیه السلام نیز به حضرت زینب علیها السلام علاقه فوق العادهاى داشت و در روایت آمده است: هنگامى که زینب به دیدار امام حسین علیه السلام مىآمد، آن حضرت به احترام زینب علیها السلام تمام قد بلند مىشد و او را در جاى خود مىنشاند (10) . در سنگر ارشاد روزهایى که زمینههاى نبرد جمل در حال شکلگیرى بود، عایشه از بصره نامهاى به حفصه نوشت و از پیروزىهاى اولیه بر علیه کارگزاران و لشکر على علیه السلام خبر داد . حفصه نیز نتوانستخوشحالى درونى خود را مخفى کند . او با گرد آورى زنان و دختران هم عقیده خود، مجلس جشن و شادى به راه انداخته و آنها با خواندن سرودها و ترانههایى که مضمون آن در فحش و ناسزا به على علیه السلام بود، کف و دف مىزدند . ام سلمه همسر باوفاى پیامبر صلى الله علیه و آله از شنیدن خبر برپایى چنین مجلس عیشى شدیدا ناراحتشده و خواستشخصا براى جلوگیرى از آن اقدام نماید . اما زینب علیها السلام فرمود: مادر جان! من از جانب شما مىروم و آنان را از ادامه جلسه و سب امیرمؤمنان علیه السلام باز مىدارم . آنگاه زینب کبرى علیها السلام به همراه عدهاى از زنان و دختران بنى هاشم به جمع آنان رفتند . زنها که بر گرد حفصه حلقه زده بودند با دیدن حضرت زینب و بانوان اهل بیت علیهم السلام ساکتشدند . سپس آن حضرت خطاب به حفصه فرمود: «ان تظاهرت انت واختک على امیر المؤمنین علیه السلام فقد تظاهرتما على اخیه رسول الله صلى الله علیه و آله من قبل فانزل الله عزوجل فیکما ما انزل (11) ; اگر تو و خواهرت (منظور خواهر عقیدتى او است که عایشه مىباشد) امروز بر علیه امیر مؤمنان هم دستشده [و توطئه مىکنید]، دیروز هم بر برادرش رسول الله صلى الله علیه و آله هم پیمان شده [و نقشه مىکشیدید و دل او را مىآزردید] تا اینکه خداوند متعال در سرزنش شما آیه فرستاد (12) .» زینب علیها السلام، معلم قرآن یک سال پس از استقرار امیر مؤمنان علیه السلام در کوفه، زنان و دختران مشتاق دانش، به آن حضرت پیام فرستادند و گفتند: ما شنیدهایم که دختر شما حضرت زینب علیها السلام همانند مادرش فاطمه زهرا علیها السلام منبع سرشار دانش و داراى علوم و کمالات است . اگر اجازه دهید در صبح یکى از روزهاى عید به محضرش حاضر شده و از آن سرچشمه دانش بهرهمند شویم . على علیه السلام اجازه داد تا دختر عالمهاش زینب کبرى علیها السلام، بانوان مسلمان کوفه را آموزش دهد و مشکلات علمى و دینى آنان را حل کند . زینب علیها السلام نیز آمادگى خود را اعلام نمود و بعد از دیدارهاى مقدماتى، جلسه تفسیر قرآن براى آنان تشکیل داده و پرسشها و شبهات آنان را جواب مىداد (13) . روزى در یکى از جلساتى که حضرت زینب علیها السلام براى زنان کوفى تفسیر مىگفت، امیر مؤمنان علیه السلام وارد جلسه شد تا کلاس درس دخترش را از نزدیک ببیند . آن روز حضرت زینب علیها السلام در مورد تفسیر «کهیعص» سخن مىگفت . على علیه السلام ضمن اشاره به تفسیر دیگرى از این آیه فرمود: دخترم! این حروف رمزى است در مصیبت هایى که بر شما عترت پیامبر صلى الله علیه و آله وارد خواهد شد . سپس آن حضرت تمام مصائب کربلا را براى دخترش و حاضرین شرح داد . زینب علیها السلام با شنیدن آن متاثر شده و صداى نالهاش بلند گردید و فضاى جلسه قرآن عوض شد (14) . فرهنگبان شیعه نام زینب کبرى علیها السلام به عنوان یکى از محدثان برجسته شیعه، صفحات کتابهاى رجال را مزین کرده است . روایتهاى آن حضرت در منابع معتبر شیعه از جمله در کتابهاى «من لا یحضره الفقیه» ، «وسائل الشیعه» ، «دلائل الامامة» ، «بحار الانوار» ، «کفایة الاثر» ، «مناقب امیر المؤمنین علیه السلام» و . . . موجود است . امین امامت زینب علیها السلام بعد از مادرش فاطمه علیها السلام امینه اهل بیت علیهم السلام بود و هدایاى ارزشمند آسمانى را نگهدارى مىکرد . هنگامى که على علیه السلام به شهادت رسید و امام حسن مجتبى علیه السلام پیکر پاک پدرش راتجهیز مىنمود، به زینب کبرى علیها السلام فرمود: خواهرم حنوط جدم رسول الله صلى الله علیه و آله را حاضر کن، زینب در اسرع وقت آن را آورد و تحویل امام مجتبى علیه السلام داد . وقتى آن حضرت ظرف حنوط را باز کرد از بوى خوش آن نه تنها منزل، بلکه فضاى کوفه عطر آگین گردید (15) . شاهد محراب خونین واپسین لحظات عمر مبارک امیر مؤمنان على علیه السلام بود، آن حضرت بر اثر ضربت ابن ملجم، با فرقى شکافته و چهرهاى خونین بر بستر افتاده بود . زینب کبرى علیها السلام به کنار پدر آمد و عرضه داشت: بابا جان! روزى ام ایمن ضمن نقل حدیثى به من چنین و چنان گفت، اگر آن حدیث صحیح است، دوست دارم دوباره از زبان شما بشنوم . على علیه السلام فرمود: دخترم! حدیث ام ایمن صحیح است، گویا تو و دختران اهل بیت را مىنگرم که به صورت اسیر و در نهایت پریشانى وارد این شهر (کوفه) مىکنند، به گونهاى که بیم دارید مردم به سرعتشما را بربایند . دخترم! آن روز صبر کنید، صبر کنید . سوگند به خداوندى که دانه را مىشکافد وانسان را خلق مىکند، در آن روز در سراسر روى زمین غیر از شما و دوستان و شیعیان شما، دوستى دیگر براى خدا نخواهد بود . هنگامى که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله این خبر را به ما داد، فرمود: شیطان در آن روز از خوشحالى پرواز مىکند و در روى زمین جولان مىدهد و به شیاطین و عوامل خود مىگوید: اى گروه شیاطین! ما خواسته خود را از فرزندان آدم دریافت نمودیم و هلاکت آنان را به نهایت رسانیدیم، ما وارث آتش شدهایم [که فرزندان آدم را دچار آن کنیم] مگر آن افرادى که به این گروه یعنى آل محمد صلى الله علیه و آله متوسل شوند . شما تلاش کنید تا مردم به آل محمد صلى الله علیه و آله مشکوک شوند . مردم را بر دشمنى آنان تحریک و تشویق نمایید (16) . پىنوشتها: 1) گفتنى است که در مورد محل دفن حضرت زینب علیها السلام اختلاف شدیدى میان سیره نویسان و تاریخ نگاران وجود دارد، آنچه که در متن آمده، طبق نظر شیخ بهایى، محدث نورى، علامه بحر العلوم، محدث قمى، و از مورخان اهل سنت ابن بطوطه، ابن حورانى و صیادى شافعى و . . . است . ولى برخى محل دفن آن حضرت را در مصر و بعضى دیگر در بقیع مىدانند . اما بهتر است از زبان حضرتش بگوییم: بعد از وفات تربت ما در زمین مجوى در سینههاى مردم عارف مزار ماست (حضرت زینب کبرى، ص167; زینب قهرمان، ص395; تاریخ اماکن زیارتى و سیاحتى سوریه، ص65) . |