اخلاق دینی
+ نویسنده alisadeghi در یکشنبه 88/9/1 |
نظرات ()
در شرح حال یکی از عرفا آمده است که شبی دزدی به خانه اش رفت و هرچه گشت چیزی پیدا نکرد.خواست ناامید برگردد که شیخ برخاست و گفت ای جوان وضویی بساز و نمازی بگزار تا چون چیزی برایم اورند به تو دهم و تهیدست از خانه من برنگردی.جوان چنین کرد و چون روز شد زری برای شیخ اوردند.شیخ گفت این را بگیر که پاداش یک شب نماز توست.دزد دگرگون شد لرزید و گریست و گفت راه،غلط کرده بودم.یک شب از برای خدای متعال کار کردم مرا چنین اکرام فرمود. پس توبه کرد وبه خدای متعال بازگشت.